هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و اشتیاق به معشوق می‌گوید، با تصاویری مانند زلف معشوق، شمع لرزان، و اشک شادی. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند آب حیوان و خضر دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات ادبی و نمادین نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۴۷

دل به یاد زلف او بر خویش پیچیدن گرفت
شمع دیدش در میان جمع و لرزیدن گرفت

دیده را گفتم مبین در روی خوبان خون گریست
لاجرم این جمله خونش از ره دیدن گرفت

شب خیال زلف او ناگاه در چشمم گذشت
اشکم از شادی روان بر روی غلطیدن گرفت

دی یکی در مجلس ما نصه آن ماه گفت
آفتاب از در در آمد نه بشنیدن گرفت

سالها بوسیدن پایش مراد دیده بود
آن نشد بوسیده لیکن دیده پوسیدن گرفت

آب حیوان نیست روزی همچو اسکندر کمال
خضر خطش چشمه را از سبزه پوشیدن گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.