هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است که در آن، عشق به معشوق به عنوان منبع حیات، جاودانگی، و کمال توصیف شده است. شاعر از گم کردن هویت خود در راه عشق سخن می‌گوید و عقل را ناتوان از درک کامل این رابطه می‌داند. در نهایت، طالب با دیدن معشوق به آرزوهای خود می‌رسد و در خاک طلب، گنج‌های بی‌شمار می‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۴۸

دل در طلبت حیات جان یافت
جان از تو بقای جاودان یافت

گم کرده نام و ننگ و هستی
تاجست ز نو نشان نشان یافت

در کنه تو خاطر بقین جوی
خود را عجمی تر از گمان یافت

عقل این قدر از حریم وصلت
دریافت که در نمی توان یافت

دریافت نرا هر آنکه خود را
سر بر در و رخ بر آستان یافت

طالب به دو دیده نقش او بست
مطلوب چو عین شد عیان یافت

در خاک طلب کمال شاباش
در جستی و صد هزار کان یافت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.