هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر از ناتوانی خود در بیان احساسات و بی‌قدری همه چیز در برابر معشوق سخن می‌گوید. او از مستی عاشق و زیبایی بی‌نظیر معشوق می‌سراید و تأکید می‌کند که هیچ چیز به پای وصال معشوق نمی‌رسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۴۹

دل زان نست و دیده بدینم نزاع نیست
اینست که آن دو پیش تو چندان متاع نیست

کی بابم از دهان تو ز آن لب نشان که هیچ
بر سر غیب جان مرا اطلاع نیست

بی بوی صحبت تو مریض فراق را
گر نکهت گل است ازو جز صداع نیست

عاشق چو عندلیب به بوی گل است مست
جوش و خروش اوز شراب و سماع نیست

نیکو فتاده اند به هم آن رخ و جبین
خورشید و ماه را به ازین اجتماع نیست

چشم تو هر که دید ز جان بایدش برید
چون گوشه ای گزید به از انقطاع نیست

ملک وصال بأیدت از سر گذر کمال
خلعت به لشکری نرسد تا شجاع نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.