هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و بندگی معشوق سخن میگوید و از زیباییهای او مانند زلف و غمزههایش یاد میکند. او از پادشاهی و دولت معشوق و جذابیتهایش میسراید و در نهایت، آرزوی سلامتی و وصال را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا غیرجذاب باشد. همچنین، درک عمیقتر از ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۵۷
دلم بدان که تو میخوانیش غلام خوش است
که نام بندگی اینها برای نام خوش است
همیشه خواهم و پیوسته داغ بند گیت
که پادشاهی و دولت على الدوام خوش است
دگر به زلف تو خواهم ز جور غمزه گریخت
که دور فتنه توجه به سوی شام خوش است
خوش آمدست نشستن به زلف و حال ترا
بر همیشه مردم صیاد را به دام خوش است
به دور حسن رخت بایدم از آن لب کام
چو در اوان گل و لاله نقل و جام خوش است
خوش است از تو سلامی مرا در آخر عمر
چو نامه رفت با تمام و السلام خوش است
کمال حال دل و زلف تو خوش و بد گفت
که لف و نشر مشوش درین مقام خوش است
که نام بندگی اینها برای نام خوش است
همیشه خواهم و پیوسته داغ بند گیت
که پادشاهی و دولت على الدوام خوش است
دگر به زلف تو خواهم ز جور غمزه گریخت
که دور فتنه توجه به سوی شام خوش است
خوش آمدست نشستن به زلف و حال ترا
بر همیشه مردم صیاد را به دام خوش است
به دور حسن رخت بایدم از آن لب کام
چو در اوان گل و لاله نقل و جام خوش است
خوش است از تو سلامی مرا در آخر عمر
چو نامه رفت با تمام و السلام خوش است
کمال حال دل و زلف تو خوش و بد گفت
که لف و نشر مشوش درین مقام خوش است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.