هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و وفاداری، جور و شکایت، و رضایت به قضای الهی سخن می‌گوید. او از محبوب خود با عباراتی پرستش‌گونه یاد می‌کند و درد عشق را با زیبایی‌های طبیعت مقایسه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین برخی از اشارات مانند 'جور سگ کوی' و 'خون خود به شرطی' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۱۵۸

دل ملک تو شد نوبت لطف است و عنایت
شاهی بنشان فتنه و بنشین به ولایت

تو آیتی از رحمت و بر روی تو آن زلف
همچون پر طاوس نشان بر سر آیت

با پسته مگر اینکه لب من به تو ماند
نرسم به دهان نو در آید به حکایت

جور سگ کوی تو نگویم به رقیبان
از دوست به دشمن نتوان برد شکایت

گفتی بکنم هر که مرا خواست ز بنیاد
بنیاد ز من نه اگر این است جنایت

کردم بحلت خون خود ای یار به شرطی
کان دم که کشی عفو نیاری به حمایت

بر آن کمال ار دل تر سوخت عجب نیست
در سنگ کند ناله فرهاد سرایت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.