هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق عشق بر شاعر می‌پردازد. شاعر از زلف، خال، و لب‌های معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق او باعث سلب آرامش و صبرش شده است. همچنین، اشاره‌ای به جدایی و فراق دارد که جان شاعر را می‌آزارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته در شعر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۷۶

سر زلف تو دزد دل های ماست
گر آویزی او را از گردن رواست

به بالای لب نقطة خال تو
خطا نیست آن نکته مشک ختاست

صفاهاست با آن دو رخ دیده را
غباری اگر هست از آن خاک پاست

به دور تو صوفی با پوش شد
که از دست تو پیرهن ها فباست

ز من گفته صبر کن نیم دم
از آن روی چندین صبوری کراست

جدا می کند فرقت جان ز تن
قرارم ز دل نیز این خود جداست

کجا شد دلت باز گفتی کمال
تو خود نیک دانی مرا دل کجاست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.