۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۰

گر قصد خون ماست پس از دل ربودنت
میباید آن رخ از پس برقع نمودنت

بیرون مشر ز دیده که با آن جمال و زیب
زیبد درون خانه پس پرده بودنت

هر چند خوبتر شود از بستن انگبین
شیرین ترست از آن به سخن لب گشودنت

گر دل شب فراق چنین ناله ها کشد
ای دل کسی به خواب نه بینه غنودنت

فریاد ما شنو، بنو گونیم نشنوی
فریاد و آه ما ز سخن ناشنودنت

ای بوی گل ترا به کف پاش نسبت است
مرغ چمن چنین نتواند ستودنت

آزردن از گزاف بود نور دیده را
تا کی کمال دیده بر آن پای سودنت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.