هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، فراق و حسرت سخن میگوید. او از دلبستگی، غم و رنج عشق مینالد و به دنبال پاسخ برای پرسشهای وجودی خود است. در ابیات مختلف، شاعر از زبان نمادین برای بیان احساسات عمیق خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از نمادها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۲۸
گفتی از آن ماست دلت جان از آن کیست
اینجا نگر که داغ که آنجا نشان کیست
تن خاک شد بر آن در و هرگز به کوی تو
یک شب سگی نگفت که این استخوان کیست
باری مرا به حسرت درد نو سوخت جان
کا درد بی دوای نو درمان جان کیست
نرسم که رفت بوس ز شادی شوی هلاک
ای جان ز لب مپرس که این آستان کیست
گفتم به جان غم تو بخواهم خرید گفت
ای مفلس زبان زده بنگر زبان کیست
دشنام میدهی و میدانی اینقدر
کاین راحتم بگوش رسد از زبان کیست
هر لحظه پرسیم که تو زآن کینی کمال
آری همین قدر نشناسی که زآن کیست
اینجا نگر که داغ که آنجا نشان کیست
تن خاک شد بر آن در و هرگز به کوی تو
یک شب سگی نگفت که این استخوان کیست
باری مرا به حسرت درد نو سوخت جان
کا درد بی دوای نو درمان جان کیست
نرسم که رفت بوس ز شادی شوی هلاک
ای جان ز لب مپرس که این آستان کیست
گفتم به جان غم تو بخواهم خرید گفت
ای مفلس زبان زده بنگر زبان کیست
دشنام میدهی و میدانی اینقدر
کاین راحتم بگوش رسد از زبان کیست
هر لحظه پرسیم که تو زآن کینی کمال
آری همین قدر نشناسی که زآن کیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.