۲۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۶

مائیم و دلی پر خون بر خاک سر کویت
غمگین بهمه رونی در آرزوی رویت

تو سروی و ما چون آب آورده به پایت سر
می ماند و ما نشه بز خاک سر کویت

راضیم بدشنامی گر باد کئی ورنه
تا عمر بود باقی مانیم دعا گویت

ما با در جهان گردیم قسمت همه عالم را
ایشان و جهان ای جان مائیم و یکی مویت

زلف تو دریغ آید ای جان که به باد افتد
تدبیر که هم حیف است گر گل شنود بویت

گر من دل خود جویم در کوی تو نگذاری
پسند جفا چندین بر عاشق دلجویت

گویند کمال این ره تا چند همی پوشی
تا هست تک و پونی مانیم و نک و پویت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.