هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق، بی‌وفایی معشوق و رنج‌های دلش سخن می‌گوید. او از جفاهای معشوق، نگاه مستانه‌اش و بندهای زلفش شکایت دارد و بیان می‌کند که دلش از این همه رنج به ستوه آمده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۹۵

آن جگر گوشه ز خون دل ما بس نکند
مست شد چشمش ازین باده چرا بس نکند

غمزه را گر بزند زلف به بندد به دو دست
هرگز این از ستم و آن ز جنا بس نکند

نشکیید دل پرخون من از صحبت یار
غنچه از همدمی باد صبا پس نکند

به غلامئ دل من چو گواه آری خال
خط برون آورد آن رخ بگوا بس نکند

دل در ابروی تو خالی ز دعاگونی نیست
هر که محراب نشین شد ز دعا بس نکند

گرچه صد ناوک از آن غمزه مرا برجانست
این قدر زخم زنو جان مرا بس نکند

از سر کوی تو هرگز نشود دور کمال
نا در مرگ ز در پوزه گدا بس نکند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.