هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زلف معشوق، بوی خوش او، لب شیرینش و نگاه نافذش یاد می‌کند و بیان می‌کند که چگونه عشق معشوق او را ضعیف و درمانده کرده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۳۸

به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد
خبر ز جان و دل و عقلها ز سر بیرد

برم ز زلف تو بونی چو رخ نمانی باز
مشام بوی خوش از نافه در سحر ببرد

اگر ز نبر فرسنی تحبی وی دل
ببند نامه به پیکان که نیز تر ببرد

به فکر آن لب شیرین چنان ضعیف شدم
که گیردم مگس و پیش او بپر بپرد

چه منت است که من دل به خدمتت ببرم
که چشم تو صد زآن به یک نظر ببرد

بدرد و حسرت آن غمزه نرگس بیمار
بر آن است که با خاک چشم تر ببرد

کمال بر در جانان بر ببر جانرا
که هر که رفت بر آن در چنین بسر ببرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.