هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف احساسات و حالات عاشق در برابر معشوق می‌پردازد. شاعر از غمزه‌های شوخ و زلف معشوق سخن می‌گوید که باعث سوز و گداز عاشق می‌شود. همچنین، به تأثیر دیدار معشوق و احساسات شدید عاشق اشاره می‌کند. در پایان، شاعر از تحول خود از گدایی به مقام شهریاری سخن می‌گوید که نشان‌دهنده قدرت عشق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای سنین پایین پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۴۲

بر عزیزان غمزة شوخ تو خواری می کند
غمزه تو خواری و زلف تو باری میکند

در ملاک عاشق بیچاره چشم و زلف تو
این یکی بی صبری و آن بیقراری می کند

اگر نماید خوبرو جور و کند صد دشمنی
مهربانی مینماید دوستداری می کنند

عاشق دیدار را دیدار آرد در خروش
عندلیب از شوق گل فریاد و زاری می کنند

خاک را هم من بمن گر بگذری آن لطف تست
آب را بر خاک لطف خویش جاری می کند

چون ز پیشم میروی جان میسپارم من بغم
هر کرا شد عمر لابد جان سپاری می کند

گر چه بود اول گدای شهر ما اکنون کمال
تا به آن به کرد پاری شهریاری می کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.