هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق عمیق و یکطرفه خود سخن می‌گوید. او از ناامیدی‌ها و دردهای عشقش می‌نالد و بیان می‌کند که هیچ چیز جز معشوق برایش ارزش ندارد. شاعر از بی‌وفایی معشوق و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و احساس می‌کند که وجودش بی‌ارزش شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و درد عشق ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۵۴

بیمار عشق جز لب او آرزو نکرد
این نوش دارو ار دگری جست و جو نکرد

ریش دل تو گفت بمرهم نکو کنم
دردا که کرد وعده خلاف و نکو نکرد

شکل قدم ندید و سرم نیز بر قدم
طفل است چون نظاره چوگان و گو نکرد

دستی ندید غاشق مسکین بگردنی
تا روزگار خاک وجودش سبو نکرد

هرگز نریخت چشم من آبی بجای خون
در پیش مردم این قدم آبرو نکرد

یک روز نام خویش نوشتم بروی نان
آنرا ز ننگ من سگ کوی تو بو نکرد

در دین عشق راست نشد قبله کمال
تا روی دل بقامت چون سرو او نکرد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.