هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و فراق یار خود می‌نالد و از نرسیدن هیچ خبر یا نامه‌ای از سوی معشوق شکایت می‌کند. او از تقسیم ناعادلانه غم و شادی در زندگی گله کرده و بیان می‌کند که سهم او تنها غم و اندوه بوده است. شاعر از بی‌وفایی معشوق و عدم حضور او در زندگی خود می‌نالد و این درد را با شکایت به فرشتگان رحمت بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، بیان احساسات شدید و ناامیدی در شعر ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۸۹

خبری ز هیچ قاصد زه دیار من نیامد
چه سیاه نامه بیکی که ز یار من نیامد

از ازل که رفت قسمت غم و شادی ای به هر کس
غم بار جز نصیبه دل زار من نیامد

همه روز بر رخ از گریه چه سود در غلطان
که شب آن دری که غلط بکنار من نیامد

بشمار زلف گفتم ز لب تو بوسه گیرم
چکنم که عقد زلفت بشمار من نیامد

قلم مصور چین چو کشید نقشها بین
که جها کشید و نقشی به نگار من نیامد

به فرشتگان رحمت برم از غمت شکایت
که مرا حبیبه کشت و به مزار من نیامد

چه عجب کمال اگر جان بلب آرده از فراقت
چو لب تو مرهم جان فگار من نیامد
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.