۲۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۵

در غم دلدار کس را این دل انگاری مباد
هیچ عاشق را ز یاری درد بی باری مباد

ناز های و هوی مستان زاهدان در زحمشند
را عاشقانرا از می عشق تو هشیاری مباد

خون دل آمد شرابم نقل: دشنام رقیب
گر دل باران خود دارد بر آتش همچنین

هیچکس را اینچنین خواری و خونخواری مباد
اینچنی جز با منش باری و غمخوار مباد

چشم بیدار مرا گر خواب می پوشد نظر
بانگ مرغ از دام چون بخشد فرح صیاد را

جز خیالش مونسی در خواب و بیداری میاد
کار دل در زلف او جز ناله و زاری مباد

از طلب گر می فزاید داغ و درد او کمال
در دل ریش تو جز درد طلبکاری مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.