۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۷

دل گرمم ز نو بر آتش غم سوخته باد
آتش عشق تو دره جان من افروخته باد

جان که خو کرده به نشریف جفاهای تو بود
چون تو رفتی به بلاهای تو آموخته باد

جگر خسته ز پیکان تو گر پاره شود
هم از آن کیش به یک تیر دگر دوخته باد

چون نظر دوخت به هر نیر نو چشم آن همه تیر
یک به یک، در نظر دوخته اندوخته باد

قیمت بنده چه داند که بصد جان عزیز
هم نسیم سر یک موی تو بفروخته باد

تو برخ شمعی و پروانه جانسوز کمال
شمع افروخته پروانه او سوخته باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.