هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و فلسفی درباره عشق، دلبستگی، و نگرانیهای روحی است. شاعر از عشق به معشوق، درد هجران، و طبیعت ناپایدار زندگی سخن میگوید و از مفاهیمی مانند نور شمع به عنوان نماد روشنایی دل و عشق استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند میخوارگی و عیبگیری ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۴۰۸
دل مقیم در آن جان جهان می باشد
خاطر آنجاست که آن جان جهان می باشد
خوش بود دل نگرانی بچنان دلبندی
که بدین کس دل او هم نگران می باشد
گر شدم عاشق و میخواره مرا عیب مکن
پیر من کاین همه در طبع جوان می باشد
هر کجا می گذرم عاشق و رندم خوانند
عاشق آری همه جانی به نشان می باشد
تا نسوزی نشود شمع دلت نورانی
شمع را روشنی خاطر از آن می باشد
همه شهر بگفتند و گفتند خلاف
که فلانرا طمع وصل فلان می باشد
از غم هجر میندیش کمالا چندین
که فلک گاه چنین گاه چنان می باشد
خاطر آنجاست که آن جان جهان می باشد
خوش بود دل نگرانی بچنان دلبندی
که بدین کس دل او هم نگران می باشد
گر شدم عاشق و میخواره مرا عیب مکن
پیر من کاین همه در طبع جوان می باشد
هر کجا می گذرم عاشق و رندم خوانند
عاشق آری همه جانی به نشان می باشد
تا نسوزی نشود شمع دلت نورانی
شمع را روشنی خاطر از آن می باشد
همه شهر بگفتند و گفتند خلاف
که فلانرا طمع وصل فلان می باشد
از غم هجر میندیش کمالا چندین
که فلک گاه چنین گاه چنان می باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.