هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌گوید و درد فراق را توصیف می‌کند. او از گریه‌هایش، بی‌قراری‌اش، و تشنگی جانش برای وصال معشوق سخن می‌گوید. همچنین، از جذابیت‌های معشوق مانند خال و زلفش یاد می‌کند و غم ناشی از نگاه معشوق را بیان می‌دارد. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که تمام این داستان‌ها بهانه‌ای برای بیان غم عشق است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم و فراق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۱۸

دوشم ز قبله روی بر آن آستانه بود
اشکم ز دیده سوی درت هم روانه بود

در سر می صبوحی و در دیدهها خمار
جان بی لب تو تشنه جام شبانه بود

دل بود و آه و ناله بر آن در کشید باز
چون شمع جان سوخته خود در میانه بود

از خال و عارض تو فتادم ببند زلف
مرغی که شد بدام سبب آب و دانه بود

جانم ز زخم غمزه به چشم تو می گریخت
از خستگیش میل به بیمار خانه بود

چون در سخن شد آن لب شیرین شکر فشان
در گوشها حکایت شیرین فسانه بود

القصه زین فسانه مراد دل کمال
شرح غم تو بود و دگرها بهانه بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.