۲۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۳

ذکر مه کردم شبی روی توأم آمد
باد شب کردم به دل با سر زلفت فتاد

بیاد گر نمائی با دو دال زلف قد چون الف
هر کجا در عشق مظلومیست یابد از تو داد

دور بادا از دو زلفت دست ما سودانیان
یا کسی انگشت بر حرف تو نتواند نهاد

گفته بودی چون کنی یادم شود درد تو کم
تا چنین کردیم گفتی آن زبادت شد زیاد

با خیال آنکه دوزد چشم بر رویت کمال
یک به یک دوشینه سوزنهای مژگان آب داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.