هوش مصنوعی:
این شعر از بیوفایی و بیتوجهی معشوق نسبت به عاشق سخن میگوید. شاعر بیان میکند که معشوق از درد و رنج او بیخبر است و به آه و نالههایش توجهی ندارد. همچنین، او از بیتفاوتی دنیا و مردم نسبت به رنج عاشقان مینالد و تأکید میکند که عاشقان تنها به معشوق خود میاندیشند و از ملامت دیگران نمیهراسند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۴۰
از سوز جان من آن بیوفا چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
کسی که بر نکند سر ز خواب چشمانش
ز آه و ناله شبهای ما چه غم دارد
میان عیش و طرب پادشاه نعمت و ناز
بر آستان ز نیاز گدا چه غم دارد
دگر مرا ز بلا دوستان مترسانید
و دلی که شد همه درد از بلا چه غم دارد
بکوی او نروی زاهدا مرو هرگز
تو گر بهشت نه بینی مرا چه غم دارد
عوام نیر ملامت به عاشق ار بزنند
ز سهم لشکریان پادشا چه غم دارد
رقیب گو شنو آنچ ار در تو خواست کمال
گدای کوز سگ آشنا چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
کسی که بر نکند سر ز خواب چشمانش
ز آه و ناله شبهای ما چه غم دارد
میان عیش و طرب پادشاه نعمت و ناز
بر آستان ز نیاز گدا چه غم دارد
دگر مرا ز بلا دوستان مترسانید
و دلی که شد همه درد از بلا چه غم دارد
بکوی او نروی زاهدا مرو هرگز
تو گر بهشت نه بینی مرا چه غم دارد
عوام نیر ملامت به عاشق ار بزنند
ز سهم لشکریان پادشا چه غم دارد
رقیب گو شنو آنچ ار در تو خواست کمال
گدای کوز سگ آشنا چه غم دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.