هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زلف معشوق، رقیب، و احساسات خود صحبت می‌کند و همچنین به مفاهیمی مانند تقدیر، زمان و جدایی اشاره دارد. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۴۴۷

سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد
کز آن جانها رود بر باد و سرها زیر پا افتد

رقیب از حد برون پای از حد خود می نهد بیرون
مبادا دامن دولت که در دست گدا افتد

به چین زلفت ار گفتم حدیث مشک معذورم
پریشان گوی را اکثر سخنهای خطا افتد

فلک را با همه کوشش که سال و ماه بنماید
چنین ماهی نپندارم که اندر سالها افتد

بدل گفتم برون افتاد راز ما کنون ای دل
بگفت از دیدۂ گریان هنوزت تا چها افتد

همی خواهم که چون آبش روان جان در قدم ریزم
ولی با این همه مشکل که میل او به ما افتد

چه پرسی از کمال آخر که دور از روی اوچونی
چه باشد حال آن بلبل که از گلشن جدا افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.