هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج عاشق در فراق معشوق است. شاعر از جفاها و ناملایمات معشوق مینالد، اما با این وجود، عشق و وفاداری خود را حفظ میکند. او از طبیب و درمان ناامید است و تنها درمان را در دیدار معشوق میداند. در نهایت، شاعر آرزو میکند که دعایش به گوش معشوق برسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و برخی اشارات به درد و رنج عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۴۹
سر ما را نرسد اینکه به پای تو رسد
گر رسد دیده بروی تو برای تو رسد
بر دل و جان چو غم و درد نو سازند نصیب
جگر سوخته را داغ جفای تو رسد
بعد صد ساله جفا با من از بار جدا
گر کند عمر وفا بوی وفای تو رسد
زاهد از بیم بلا سر به دعا کرد فرو
عاشقان روی به بالا که بلای تو رسد
درد ما را نرسد مرهم و درمان ز طبیب
گر رسد دارویی از دارشفای تو رسد
بر درت می کندم منع ز دریوزه رقیب
سگ نخواهد که نصیبی بگدای تو رسد
حاجت حلقه زدن نیست درین باب کمال
این قدر بس که به آن گوش دعای تو رسد
گر رسد دیده بروی تو برای تو رسد
بر دل و جان چو غم و درد نو سازند نصیب
جگر سوخته را داغ جفای تو رسد
بعد صد ساله جفا با من از بار جدا
گر کند عمر وفا بوی وفای تو رسد
زاهد از بیم بلا سر به دعا کرد فرو
عاشقان روی به بالا که بلای تو رسد
درد ما را نرسد مرهم و درمان ز طبیب
گر رسد دارویی از دارشفای تو رسد
بر درت می کندم منع ز دریوزه رقیب
سگ نخواهد که نصیبی بگدای تو رسد
حاجت حلقه زدن نیست درین باب کمال
این قدر بس که به آن گوش دعای تو رسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.