هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید و از درد فراق و حسرت بوسههای ناکام مینالد. او از شبهای تنهایی و اشکهایش یاد میکند و آرزو میکند که روزهایش همگی شب باشد. شاعر همچنین از رقیبان شکایت دارد و تصمیم میگیرد از معشوق دور شود، حتی اگر این سفر سخت باشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «جامم از خون دل و دیده لبالب باشد» ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۴۵۳
شب که در خلوتم آن شمع شکر لب باشد
خواهم از بخت که روزم همگی شب باشد
گه گه از حسرت آن لب که بوسم لب جام
جامم از خون دل و دیده لبالب باشد
گر شفا خواهد از آن لب دل بیمار مرنج
هرزه گوید همه آن خسته که در تب باشد
بر رخ از دود دل ماست مرکب خط بار
گر نداند دگری جهل مرکب باشد
سر زلف تو به یاد آرم و بارم در اشک
در شب تیره که آمد شد کوکب باشد
از رقیبان چو عقرب ز درت خواهم رفت
گر چه خوش نیست سفر به که بعقرب باشد
چه عجب گر نظر لطف تو باشد به کمال
روح را نیز نگاهی سری قالب باشد
خواهم از بخت که روزم همگی شب باشد
گه گه از حسرت آن لب که بوسم لب جام
جامم از خون دل و دیده لبالب باشد
گر شفا خواهد از آن لب دل بیمار مرنج
هرزه گوید همه آن خسته که در تب باشد
بر رخ از دود دل ماست مرکب خط بار
گر نداند دگری جهل مرکب باشد
سر زلف تو به یاد آرم و بارم در اشک
در شب تیره که آمد شد کوکب باشد
از رقیبان چو عقرب ز درت خواهم رفت
گر چه خوش نیست سفر به که بعقرب باشد
چه عجب گر نظر لطف تو باشد به کمال
روح را نیز نگاهی سری قالب باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.