۳۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹

تلخی صبر است بس بر طبع شکر ریز ما
شور شیرنی نمی‌خواهد به سر پروز ما

سر به جز آغوش زانو جا نمی‌جوید دگر
بار دوش کس نگردد بعد از این شبدیزما

شش جهت رانی همین شد ز ابر مژگان عرصه تنک
نه فلک دارد حذر از خنجر خون ریز ما

عشرت گلزارها شد بر هزاران واگذار
غنچه داغ است گلهای نشاط انگیز ما

شد به عکس اجتناب مردم پرهیزکار
بر در دلها نرفتن لقمه پرهیز ما

بحث قیل و قال خود را بنگر ای زاهد دگر
بی‌سبب از جا مرو از حرف الفت خیز ما

(صامتا) در دور ما مشق هوش منسوخ شد
بندر عشق و محبت شد دگر تبریز ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.