۲۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲

روزگاریست که ما طالب دیدار توئیم
همه دیدار تو جوئیم و گفتار توئیم

هر کسی را به کسی هست سر سودایی
سود ما را بود آخر که خریدار توئیم

ای گل گلشن امید ز ما دیده مپوش
که اگر نیک و اگر بدهمگی خار توئیم

روز ما خوش که چو تو شمع شبستان داریم
همه پروانه آن پرتو رخسار توئیم

آنچه بر ما رسد از عشق ملک را نرسد
هست معلوم که ما قابل اسرار توئیم

جور نو آنکه خم زلف تو چون زنجیر است
کار ما آنکه ز هر سوی گرفتار توئیم

پیش از آن کز می و معشوق پدید آمده‌ایم
ما همه مست می و ساعر سرشار توئیم

گر تو را عار بود از سخن و یاری ما
ننگ ما نیست به هر جا که بود یار توئیم

سخت با (صامت) افسرده شوی بر سر جور
ما اگر خار و اگر گل که ز گلزار توئیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.