هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و فداکاری سخن میگوید. او از ترس ناشی از شمشیر رقیب نمیهراسد و حاضر است جان خود را در راه معشوق فدا کند. شاعر معشوق را ستایش میکند و از زیباییهای او مانند زلف و لب سخن میگوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فقر و درویشی دارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند فداکاری و مرگ ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۵۱۵
مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باشد
می از کشتن نمیترسم رها کن تا بر آن باشد
پر از جانهاست دامنهای زلف تو میفشانش
تو معشوقی مرا فرما که عاشق جان فشان باشد
حدیث لطف گفتارت بکن از دیگری پرسش
که ما را ز آن لب انگشت تحیر در دهان باشد
چه نسبت می کنی مه را بخود خود را نکونر بین
که از تو نابمة فرق از زمین تا آسمان باشد
میان گفتم ار گمشد منش بابم چه میبخشی
قبا گفت و کله بر سر کمر هم در میان باشد
بخوان عاشق درویش اگر مهمان رسد جانان
کباب از سینه آب از دیده شیرینی زبان باشد
کمال از دیده می ریزد سرشک گرم در پایت
خنک آبی که در پای سهی سروی روان باشد
می از کشتن نمیترسم رها کن تا بر آن باشد
پر از جانهاست دامنهای زلف تو میفشانش
تو معشوقی مرا فرما که عاشق جان فشان باشد
حدیث لطف گفتارت بکن از دیگری پرسش
که ما را ز آن لب انگشت تحیر در دهان باشد
چه نسبت می کنی مه را بخود خود را نکونر بین
که از تو نابمة فرق از زمین تا آسمان باشد
میان گفتم ار گمشد منش بابم چه میبخشی
قبا گفت و کله بر سر کمر هم در میان باشد
بخوان عاشق درویش اگر مهمان رسد جانان
کباب از سینه آب از دیده شیرینی زبان باشد
کمال از دیده می ریزد سرشک گرم در پایت
خنک آبی که در پای سهی سروی روان باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.