هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که درباره عشق، درد فراق، و نیاز به رهایی از تعلقات دنیوی سخن میگوید. شاعر از ضرورت فداکاری در راه عشق، گذر از دردها، و رسیدن به کمال معنوی صحبت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند و مناسب سنین بالاتر هستند.
شمارهٔ ۵۴۶
هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد
ورنه اندیشه کار دگرش باید کرد
آنکه خواهد که نهان از سر کویش گذرد
صبح خیزی چو نسیم سحرش باید کرد
سر کوی نو تحمل نکند درد سری
هر که از آنجا گذرد ترک سرش باید کرد
گرچه دردم ز طبیب است ولی آخر کار
چون رسد کار بجان هم خبرش باید کرد
زلف آشفته او موجب جمعیت ماست
چون چنین است و پس آشفته ترش باید کرد
هر که او را خبر از حالت مستان نبود
به یکی جرعه می بیخبرش باید کرد
آنکه او را هوس گوشه نشینی باشد
از کمانخانه ابرو حذرش باید کرد
یارب این درد جگر سوز چه مشکل دردیست
که مداوا همه خون جگرش باید کرد
گر کمال آرزوی محبت جانان دارد
زود زین کلبه احزان سفرش باید کرد
ورنه اندیشه کار دگرش باید کرد
آنکه خواهد که نهان از سر کویش گذرد
صبح خیزی چو نسیم سحرش باید کرد
سر کوی نو تحمل نکند درد سری
هر که از آنجا گذرد ترک سرش باید کرد
گرچه دردم ز طبیب است ولی آخر کار
چون رسد کار بجان هم خبرش باید کرد
زلف آشفته او موجب جمعیت ماست
چون چنین است و پس آشفته ترش باید کرد
هر که او را خبر از حالت مستان نبود
به یکی جرعه می بیخبرش باید کرد
آنکه او را هوس گوشه نشینی باشد
از کمانخانه ابرو حذرش باید کرد
یارب این درد جگر سوز چه مشکل دردیست
که مداوا همه خون جگرش باید کرد
گر کمال آرزوی محبت جانان دارد
زود زین کلبه احزان سفرش باید کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
۱۳۸۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.