هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق نافرجام و دردهای آن سخن می‌گوید. شاعر از معشوقی می‌گوید که هرگز به عشق او پاسخ نداد، با جفا رفتار کرد و وعده‌هایش را عملی ننمود. او از رنج‌های عشق و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند و در نهایت، به آرزوی دیدار معشوق در آستانه‌اش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسات پیچیده‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و درد عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۴۷

هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکرد
کز هر طرف زدوش سری را جدا نکرد

هرگز دو چشم او به جفا وعدهای نداد
کان وعده را به چشم همان دم وفا نکرد

روئی نماند کز سره طه به چین نساخت
پشتی نمانده کز خم ابرو دو تا نکرد

بیمار کرد و درد فرستاد و جان ستاند
بیمار عشق را به ازین کس دوا نکرد

خواهیم کرد گفت به دفع رقیب فکر
فکریه صواب بود ندانم چرا نکرد

منت پذیر آن لب العلم که پیش خال
خط را به بوسه جای من خسته جا نکرد

تا خاک آستان نو آورد در نظر
چشم کمال آرزوی توتیا نکرد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.