۲۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۸

هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید
گر تو شنیدی این بو باری مرا نیاید

مشتاق پای بوسم زآن بر سرم نباتی
منعم ز بیم خواهش پیش گدا نیاید

دی گفته ای به تحفه آرید سر بر این د
عاشق به سر بیابه آنجا اما به پا نیاید

پیش تو بهر نام است آمده شد رقیبان
دور از خدا، به کعبه بهر خدا نباید

گر خرمیم و خندان از عمر نشریم آن
روزی که از تو ما را درد و بلا نباید

عاشق نخواست دنی از دوست بلکه عقبی
حرص و لئیم طبعی از پادشاه نیاید

نطع کمال خوشتر از فرش پادشاهان
کز پوریای رندان بوی ریا نیاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.