هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از هجران می‌نویسد. او از امیدهای بربادرفته، دل‌سوختگی و انتظار بی‌پایان برای معشوق سخن می‌گوید. همچنین، به زیبایی و بلندپروازی معشوق اشاره کرده و از باد صبا به عنوان نمادی از یادآوری معشوق یاد می‌کند. در پایان، شاعر از ناله‌ها و فریادهایش می‌گوید و اشاره می‌کند که معشوق به کسی عشق نمی‌ورزد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۵۴۹

هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد
خرمن امید را زآن کرده ام بر باد باد

آخر ای سرو چمن دل بنده بالای تست
ور نه اول ما در فطرت مرا آزاد زاد

زادم از خون جگر تا کی کنی در هجر خویش
بس بود ما را در این ره عشق مادر زاد زاد

دل که نبود آتشین در عشق تو بی آب به
جان که نبود خاک ره در کوی تو برباد باد

چون ز گلزار رخت باد صبا آرد نسیم
هر نفس گردد دلم زآن زلف چون شمشاد شاد

بر سر کوی هر شب میزنم فریاد و اه
بود که از ما آیدت زین ناله و فریاد باد

گوش خوش میکن کمال از وعده جانان و بس
زانکه من نشنیده ام کان بت کسی را داد داد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.