هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌گوید و از ناامیدی و ناله‌های درونی خود سخن می‌راند. او از یار خود می‌خواهد که خبر عاشقی‌اش را به معشوق برساند، اما می‌داند که این رابطه ناممکن است. شاعر همچنین از زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر دل‌ها یاد می‌کند و در نهایت، از عمری که در ناله و فریاد گذرانده، ابراز تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۷۷

چهره ام دیده چه حاصل که به خون کرد نگار
که برون نقش و نگارست و درون ناله زار

بار گویند که دارد سر عاشق کشتن
خبر عاشقی من برسانید به یار

این محال است که ما هر دو ز هم می طلبیم
من ز تو مهر و وفا و تو ز من صبر و قرار

آن در ساعد منما بیش به صاحب نظران
که ربودی دل خلقی ز بمین وز یسار

مژه تا خاک درت پیشتر از دیده برفت
در میان مژه و دیده فتاد است غبار

لب می است و بدنت سیم چو هست اینهمه خام
خام باشد ز تو ما را طمع بوس و کنار

عمر در ناله و فریاد بسر برد کمال
در تو درد دل او کار نکرد آخر کار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.