هوش مصنوعی: این متن عرفانی درباره عشق الهی و اهمیت درد عشق در زندگی است. شاعر از غافلانی که وقت خود را تلف می‌کنند انتقاد کرده و بر ضرورت سوزش درونی مانند شمع تأکید می‌کند. او به خواننده توصیه می‌کند که جان خود را به معشوق حقیقی بسپارد و از قناعت به امور ناچیز پرهیز کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در این متن، درک آن را برای خوانندگان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، مضامین مربوط به عشق الهی و فداکاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۸۷

عاشق کند مشاهده حق بروی یار
باری چنان طلب کن و عشقی چنین بیار

بیچاره غافلان که ندارند درد عشق
مشغول گشته اند به تضییع روز گار

گر نیست در درون تو سوزی بسان شمع
باری برون ربا بود این اشک را میار

تو جان خود بخود نتوانی نگاهداشت
دلدار خود بجوی و روانی بدو سپار

چون صبح در هوای تو جان میدهم بصدق
با همدم چنین بصفت همدمی بیار

گویند کشتگان محبت نمرده اند
من میرم از برای تو روزی هزار بار

بویی چو برده ای ز گلستان معرفت
زنهار ای کمال قناعت مکن به خار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.