هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و تأثیرات عمیق آن بر خود سخن می‌گوید. او عقل را به فرار از مقابل عشق فرا می‌خواند، زیرا عشق مانند آتشی است که هیچ خاشاکی توان مقابله با آن را ندارد. شاعر ابراز می‌کند که حاضر است همه چیز خود را فدای معشوق کند و حتی از درد و رنج ناشی از عشق استقبال می‌کند. همچنین، او از نگاه معشوق و تأثیرات جادویی آن بر خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۵۹۹

چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز
که خاشاک نکند به آتش ستیز

اگر دیده خواهد که یابد دلم
بگو خاک پایش به مژگان ببیز

سر خود به نیغ تو خواهم فروخت
که به زین ندارم خریدار نیز

چو دید آهر از دور آن چشم مست
روان از همانجا بگشت و گریز

از دل ریخت آن غمزه خون کمال
اگر می نهم جرم خونم بریز
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.