هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از گذشت زمان و بی‌تفاوتی معشوق گلایه دارد، اما هنوز اسیر عشق و یاد اوست. او از درد فراق و بی‌توجهی معشوق می‌نالد، اما امید و اشتیاقش باقی است. همچنین، اشاره‌ای به رفتارهای ظاهری زاهدان و تفاوت آن با باطنشان دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، حسرت و نقد اجتماعی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی اشارات مانند «توبه‌شکنی» یا «چشم مردافکن» ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۶۰۱

رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هنوز
می کند جور به باران وفادار هنوز

طرفه کاری که رسید از غم او کار به جان
نکند زاری ما در دل او کار هنوز

دی در اثنای سخن گفت فلانی سگ ماست
هست در گوش من آن لذت گفتار هنوز

من از آن چشم خوش آن روز شدم توبه شکن
که نبود از می و از میکده آثار هنوز

چون توان داشت ازو چشم عنایت چون هست
چشم مرد افکن او بر سر آزار هنوز

زاهدان از پی آن عاشق رفتار خودند
که نیند آگه از آن قامت و رفتار هنوز

گرچه دل در مرض عشق تو از خویش برفت
آرزوی تو نرفت از دل بیمار هنوز

هر کس از بند غمی یافت نجات و کمال
همچنان هست به قید تو گرفتار هنوز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.