هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، با زبانی طنزآمیز و انتقادی، به مقایسه بین زندگی لذتگرایانه و زاهدانه میپردازد. شاعر از ساقی میخواهد مجلس را با می روشن کند و از زاهد خشکاندیش دوری میجوید. او زاهد را به خشکی و ریاکاری متهم میکند و زندگی شاد و آزاد را ترجیح میدهد. همچنین، از عشق و وصال معشوق سخن میگوید و از درد فراق شکایت میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عرفانی و انتقادی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مینوشی و انتقاد از زهد ریاکارانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۶۱۷
ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجلس
خلوت بساز خالی از زاهد موسوس
زاهد ز دیده تر منبر نشین و خشکی
پیوسته هر دو با هم گویند رطب و با بس
بار رهست دفتر دستار نیز بر سر
ما را سبق شد اینها از مفتی و مدرس
تا خشک و تر نسوزی منشین به دلفروزان
پروانه سوخت آنگه با شمع شد مجالس
تا خولیای وصلش افتاده در سر ما
همچون خیال گنج است اندر دماغ مفلس
زلفی چو شست داری باری بگیر عقدش
تا دل بری به انگشت از دست صد مهندس
چون گوش خود دهانت کردی کمال پر در
این گفته گر شنیدی سلطان ابوالفوارس
خلوت بساز خالی از زاهد موسوس
زاهد ز دیده تر منبر نشین و خشکی
پیوسته هر دو با هم گویند رطب و با بس
بار رهست دفتر دستار نیز بر سر
ما را سبق شد اینها از مفتی و مدرس
تا خشک و تر نسوزی منشین به دلفروزان
پروانه سوخت آنگه با شمع شد مجالس
تا خولیای وصلش افتاده در سر ما
همچون خیال گنج است اندر دماغ مفلس
زلفی چو شست داری باری بگیر عقدش
تا دل بری به انگشت از دست صد مهندس
چون گوش خود دهانت کردی کمال پر در
این گفته گر شنیدی سلطان ابوالفوارس
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.