۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۸

گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس
بعد ازین گوشه محراب من ابروی تو بس

عذر خواهان گناهان شبان روزی من
غم روی تو و آشفتگی موی تو بس

روز محشر که بیارد همه کس دستاویز
من سودا زده را حلقه گیسوی تو بس

حور عین گر نگشاید در فردوس مرا
هوس روی تو و خاک سر کوی تو بس

ور شرابش ندهد ساقی رضوان بهشت
سر خوش نرگس جادوی را بوی تو بس

باغیانا نروم دیدن باغ نو که شد
دیده را با قدش از سرو لب جوی تو بس

نیست حاجت که کشی تیغ به آزار کمال
که به خون ریختنش غمزة جادوی تو بس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.