هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از درد دل‌آزاری معشوق و اشک‌های بی‌پایان خود می‌نالد، اما در عین حال، به عشق وفادار است و از فکر رفتن معشوق نمی‌هراسد. او حتی حاضر است به خاطر عشق جان خود را فدا کند. شعر همچنین به حسادت رقیبان و سنگدلی معشوق اشاره دارد و در پایان، شاعر از نابرابری در عشق و سخت‌گیری‌های بی‌جا گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و حسادت نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۶۲۱

آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش
خون گشت به آزردن او جان و دل ریش

ای دل تو غم اشک روان خور نه غم جان
از آمدنی فکر کن از رقته میندیش

خواهم که ز کیش تو شوم کشته به تیری
چون کیش تو دارم روم آخر به همان کیش

جان بردن از آن غمزه چه امکان که گرفتست
گیسوی توام از پس و ابروی تو از پیش

گشت سر کوی تو به سر خواستم اما
نگذاشت رقیب تو که گردم به سر خویش

گفتی تو بر آن در به مراتب کمی از خاک
این مرتبه کم نیست که هستم من از آن بیش

تا کی به کمال این همه بیم از دل سنگین
شاهان سخن سخت نگویند به درویش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.