هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق سخن میگوید. او آرزو میکند که معشوق در خواب به دیدارش بیاید و از درد فراق و بیمهری معشوق شکایت میکند. شاعر همچنین از امیدواری به روزی که معشوق به او روی خوش نشان دهد، سخن میگوید و در پایان، از ناصحی که او را نصیحت میکند، میخواهد که او را به حال خود بگذارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۷۱۳
چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم بیدارم
مگر دیدار بنمودی ز روی مرحمت بارم
اگر صاحبدلی بودی که بر من مرحمت کردی
بگوش او رسانیدی حدیث چشم بیدارم
دلم دلبستگی دارد که بر خاک درش میرد
ولی هرگز بکوی او گذر کردن نمی بارم
گر آن بدمهر سنگین دل نگیرد دست من روزی
شبی در حضرت باری بزاری دست بردارم
شود رشک گلستان ارم صحن سرای من
اگر روزی چو بخت از در در آید سرو گلبارم
اگر سرو قبا پوشم بخاکم بگذرد روزی
کفن برخورد با سازم هزاران نعره بردارم
کمال خسته را دیگر نصیحت کی قبول افتد
خدا را بگذر ای ناصح بحال خویش بگذارم
مگر دیدار بنمودی ز روی مرحمت بارم
اگر صاحبدلی بودی که بر من مرحمت کردی
بگوش او رسانیدی حدیث چشم بیدارم
دلم دلبستگی دارد که بر خاک درش میرد
ولی هرگز بکوی او گذر کردن نمی بارم
گر آن بدمهر سنگین دل نگیرد دست من روزی
شبی در حضرت باری بزاری دست بردارم
شود رشک گلستان ارم صحن سرای من
اگر روزی چو بخت از در در آید سرو گلبارم
اگر سرو قبا پوشم بخاکم بگذرد روزی
کفن برخورد با سازم هزاران نعره بردارم
کمال خسته را دیگر نصیحت کی قبول افتد
خدا را بگذر ای ناصح بحال خویش بگذارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.