هوش مصنوعی:
این شعر از زبان عاشقی بیان میشود که از بیتوجهی معشوق و رنجهای عشق شکایت دارد. او از غمزههای معشوق که خاطر مردم را میآزارد، گلایه میکند و از بیوفایی و غیبت معشوق مینالد. شاعر آرزوی دیدار معشوق را دارد و از فراق و نبودش میگوید. همچنین، او به زیبایی و برتری معشوق اشاره میکند و امیدوار است که لبخندی از او ببیند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غم عشق و فراق ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۷۱۴
چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر مردم
یکی نگر سوی غمدیدگان به چشم ترم
شنیده ام که تو گفتی بد است حال فلامی
را که گفت که بگشا دهن به غیبت مردم
شبی که با تو نشیئم کدام بخت و سعادت
دمی که با تو بر آرم کدام ناز و تنعم
اگر به صدر چمن میگذشت سرو به بالا
به عهد قد تو دیگر نداشت حد تقدم
بر آستان تو زاندم که بافتیم بشارت
لب امید فراهم نمی شود ز تبسم
شب فراق مپرسید از کمال حکایت
چو گل برفت نیاید ز عندلیب تکلم
یکی نگر سوی غمدیدگان به چشم ترم
شنیده ام که تو گفتی بد است حال فلامی
را که گفت که بگشا دهن به غیبت مردم
شبی که با تو نشیئم کدام بخت و سعادت
دمی که با تو بر آرم کدام ناز و تنعم
اگر به صدر چمن میگذشت سرو به بالا
به عهد قد تو دیگر نداشت حد تقدم
بر آستان تو زاندم که بافتیم بشارت
لب امید فراهم نمی شود ز تبسم
شب فراق مپرسید از کمال حکایت
چو گل برفت نیاید ز عندلیب تکلم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.