هوش مصنوعی:
این متن بیانگر درد و رنج عاشقانهای است که شاعر از فراق و هجران معشوق متحمل میشود. او از بیقراری، سوز درون و امیدهای بربادرفته میگوید و معشوق را محرم اسرار خود میداند. شاعر با تصاویری مانند شمع و صبح، تضاد بین خندهی معشوق و گریهی خود را نشان میدهد و از بیحاصلی و سرنگونی بخت خود شکایت میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، بیان احساسات شدید و ناامیدی ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۷۲۳
درین زحمت که این نوبت من از ریش درون دارم
نه هشتم طاقت رفتن نه امکان سکون دارم
درون خلوت خاطر توئی محرم تو میدانی
که شوق آرزومندی زتر از حد برون دارم
تو همچون صبح میخندی و من چون شمع میگریم
نمی دانی که این حالت من از سوز درون دارم
از وصلت پادشاهان را بجز حرمان نشد حاصل
من بی حاصل مسکین چنان امید چون دارم
از دل یک قطره خون ماندست از هجر جگر سوزت
ولی در جویبار دیده صد دریای خون دارم
ندیدم هیچ بر جز خواری از سرو قدت هرگز
چه سود از همت عالی چو بخت سرنگون دارم
مرا عاقل اگر دیوانه خواند آشفته می گوید
ندارد عقل و پندارد که من چون او جنون دارم
کمال از دینی دونم چه ترسانی چه می گویی
جوانم عاشقم مستم، غم دنیای دون دارم
نه هشتم طاقت رفتن نه امکان سکون دارم
درون خلوت خاطر توئی محرم تو میدانی
که شوق آرزومندی زتر از حد برون دارم
تو همچون صبح میخندی و من چون شمع میگریم
نمی دانی که این حالت من از سوز درون دارم
از وصلت پادشاهان را بجز حرمان نشد حاصل
من بی حاصل مسکین چنان امید چون دارم
از دل یک قطره خون ماندست از هجر جگر سوزت
ولی در جویبار دیده صد دریای خون دارم
ندیدم هیچ بر جز خواری از سرو قدت هرگز
چه سود از همت عالی چو بخت سرنگون دارم
مرا عاقل اگر دیوانه خواند آشفته می گوید
ندارد عقل و پندارد که من چون او جنون دارم
کمال از دینی دونم چه ترسانی چه می گویی
جوانم عاشقم مستم، غم دنیای دون دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.