هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌تنگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود داشتن جان و دل، چیزی ارزشمند برای معشوق ندارد که بفرستد. او از غم هجران می‌نالد و در جست‌وجوی چیزی است که بتواند به معشوق تقدیم کند، اما جز اشک و ناله و فریاد چیزی در اختیار ندارد. شاعر همچنین از تکرار سخنان و احساساتش می‌گوید و اینکه حتی نامه‌ای پر از غزل‌های غمگین هم نمی‌تواند عمق دل‌تنگی او را بیان کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و غم ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۷۲۷

دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم
جان هست ولی چیز محقر چه فرستم

غم نیست از بنم که فرستم سر و جانش
اندیشه از این است که بر سر چه فرستم

از دیده به خاک در او جز گهر اشک
نقدی که رسانند روانتر چه فرستم

گر دل طلبد مرهم ریشه بسر نیش
زآن غمزه بدل جز سر نشتر چه فرستم

با دست همین از نو بدست من مفلس
جز ناله و فریاد بر آن در چه فرستم

بیرون ز دعایی که برآید سحر از دست
دستم ندهد تحفه دیگر چه فرستم

چون بر در و بام تو نخواهم که پرد مرغ
من خود ببرم خط بکبوتر چه فرستم

شرق لب چون قند نوآم گرچه بسی هست
پیش تو سخنهای مکرر چه فرستم

زینسان که کمالست ز هجران تو گریان
با نامه برت جز غزل تر چه فرستم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.