هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او از شکستن آرزوها، نشستن با زلف معشوق، گسستن از رشته جان، دروغ بستن به خود، خستگی از نگاه معشوق، شستن صورت با اشک، فرار از آتش هجر و رهایی از ننگ با دولت رخ دوست یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار میباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'گسستن از رشته جان' یا 'آتش هجر' ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۷۲۸
دوش آرزونی شکسته بودم
با زلف کجش نشسته بودم
پیوند به آن طناب کرده
از رشته جان گسسته بودم
دست من و زلف یار حاشا
بر خویش دروغ بسته بودم
خوش بود دلم به ناز آن چشم
از غمزه اگرچه خسته بودک
تا بر کف پاش مالم این روی
صد باره به اشک شسته بودم
از آتش هجر چشم به دور
آن شب چو سپند جسته بودم
فی الجمله به دولت رخ دوست
از ننگ کمال رسته بودم
با زلف کجش نشسته بودم
پیوند به آن طناب کرده
از رشته جان گسسته بودم
دست من و زلف یار حاشا
بر خویش دروغ بسته بودم
خوش بود دلم به ناز آن چشم
از غمزه اگرچه خسته بودک
تا بر کف پاش مالم این روی
صد باره به اشک شسته بودم
از آتش هجر چشم به دور
آن شب چو سپند جسته بودم
فی الجمله به دولت رخ دوست
از ننگ کمال رسته بودم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.