۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۳۲

رخ بپوشید و جگره میسوزدم
آتش پنهان بنره میسوزدم

خانه ای که آب سازم چون حباب
آه دل دیوار و در بسوزدم

باد آن لب دل که خون آلود ازوست
چون نمک بر ریش تر میسوزدم

باز سر بره بکنم پیشش چو شمع
گر چه از پا تا بسر میوزدم

سوخت جانم نازه او بادش حلال
گر به یک نازه دگر میسوزدم

نامه شوقم کبوتر دید و گفت
چون برم چون بال و پر میسوزدم

گر ز چشم بد دلش نرسد کمال
من سپندم گو اگر میسوزدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.