هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد شراب بیاورد تا با هم بنوشند و از غم‌های جهان رهایی یابند. او از زندگی پر از رنج و غم می‌گوید و می‌خواهد با موسیقی و شراب به شادی برسد. همچنین، به رندی و بی‌پروایی در برابر قواعد اجتماعی اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که با وجود نوشیدن شراب، به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کنند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مضامین مرتبط با شراب و می‌گساری است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی آن درک بهتری از سوی بزرگسالان خواهد داشت.

شمارهٔ ۷۴۱

ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم
کز چرخ شیشه باز جگر خون چو ساغریم

کشتیست جام باده و غم بحر پر ز موج
کشتی روانه ساز کزین ورطه بگذریم

م طرب طلب کنیم و به بزم آوریم چنگ
ور چنگمان بدست نیاید نی آوریم

رند شرابخانه به سر می برد سبو
ما هم بر آن سریم که با او به سر بریم

بر فرق خاک آن در و بر سر شراب لعل
گاهی ز لعل و گه زگهرناج بر سریم

بینیم آب خضر در آئینه قدح
ما را مبین حقیر که خضر و سکندریم

با محتسب بگری و مترس از کسی کمال
گر باده میخورم حق کس نمی خوریم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.