هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که حتی اگر هزاران ملامت و رنج را تحمل کند، باز هم غم عشق را می‌پذیرد. او ترجیح می‌دهد آب ناخالصی را بنوشد تا شرابی که از جام زرین نوشیده شود. شاعر از درد فراق و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که بادی بوزد و مشتی از رقیب را به چشم او بزند. در نهایت، شاعر به دعا و امیدواری اشاره می‌کند و خود را به طوطی تشبیه می‌کند که سخن می‌گوید و سپس شکر می‌خورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۶۶

گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم
چندانکه زنده ام غم آن سپمپر خورم

آبی که از سفال سگانش رود به حلق
به زآن شراب لعل که از جام زر خورم

ریزم به باده خون جگر گره برم به کار
بی روی بار باده به خون جگر خورم

آید خوشم چو باد که بر فرگی زند
مشتی که از رقیب نو بر چشم تر خورم

تبری به چشم خوردم و سپری نشد از آن
بفرست دیگری که به چشم دگر خورم

عمر ست بار و حلق جهان در دعای او
من در دعای خویش که از عمر برخورم

گفتی کمال هیچ مگوی این دهن ببوس
من طوطیم سخن کنم آنگه شکر خورم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.