۲۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۵

من ز جانان به جان گریخته ام
وزه جفای جهان گریخته ام

آفرین بر گریز پائی من
کز غم این و آن گریخته ام

خلق در خانه ام کجا بابند
که من از خان و مان گریخته ام

بر درش دیده ام رقیبان را
چون گدا از سگان گریخته ام

گفت: از من گریخت نتوانی
گفتمش من از آن گریخته ام

بنده هرگز گریخت ز آزادی
از در او من آن گریخته ام

گر تو ناگه گریختی ز کمال
من ازو هر زمان گریخته ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.