هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق می‌گوید و از سوز دل و اشک‌های بی‌پایان خود سخن می‌گوید. او خطاب به معشوق، از بی‌وفایی و سنگدلی او شکایت می‌کند و با وجود رنج‌های فراوان، همچنان بر عشق خود پافشاری می‌نماید. شاعر با اشاره به نمادهایی مانند سلیمان و خاتم، بر بزرگی عشق خود تأکید می‌ورزد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از نمادها و اشارات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

شمارهٔ ۷۹۷

من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزنم
آتش جان در تو و خشک دو عالم میزنم

ای بت سنگین دل آخر سست پیمانی مکن
با من مسکین که لاف عشق محکم میزنم

گر نمی بینم خیالت ساعتی در پیش خود
خان و مان دیده را از گریه بر هم میزنم

آه جانم می کند راز دلم هر لحظه فاش
من بدین گونه گناهش نیز هر دم میزنم

تا در آن حضرت غبار ره نیاید هر زمان
بر درت پیوسته آب از چشم زمزم میزنم

من بر آن خاک دراز شوق دهان او کمال
آن سلیمانم که لاف از تخت و خاتم میزنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.