هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و بیان می‌کند که درد او بی‌درمان است. او از غم‌هایش می‌گوید و اشاره می‌کند که غم‌خواری دارد که غم او را می‌خورد. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که کسی نمی‌تواند از او توقع مراد داشته باشد و پاسخ به این سوال را به خدا واگذار می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از مفاهیم عرفانی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۰۰

من و درد تو آنگه باد مرهم
نباشد این قدر دردی مرا هم

حدیثم از کم و افزون جز این نیست
که افزون باد این درد و دوا کم

به خون ریزم اجازت چیست گفتی
اجازت اینه که بسم الله همین دم

نه بینم هرگز آن روزی که بی دوست
به بینم سینه بی غم دیده بینم غم

عجب غمخوارفه دارم که هرکس
او می خورد من میخورم غم

کمال از خون دل بنوشت فتوی
رساند آنگه بدانه دیرینه همدم

که کس بابد مرادی از تو بانی
جواب آمده که نی والله اعلم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.