۲۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۶

نیست جز غم بینو خوردن دیگرم
گر دهی سوگند بالله میخورم

من سگ کوی تو آنگه عار ازین
گر از آن کمتر نیم زین کمترم

خاک پایت بر سر من منتی است
باد این منت همیشه بر سرم

بگذرد جان از من آن ساعت که تو
گونی از جان بگذر و من نگذرم

غیرتم گرویده زهی خون حلال
وقت کشتن گر به رویت بنگرم

گریه دردسر همی آرد مرا
از تو گر دردسر خود می برم

جان بیار اینجا سبک گفتی کمال
بس گرانست آن سبک چون آورم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.