هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌پردازد. او از شب‌زنده‌داری و دعا برای وصال معشوق سخن می‌گوید و از گره‌های عشق و رازهای نهفته در گیسوی معشوق یاد می‌کند. شاعر همچنین از دل‌بستگی و عزم سفر خود می‌گوید و امیدوار است که گره‌های کارش با گشودن زلف معشوق باز شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شب‌زنده‌داری و گره‌های عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۰۸

هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم
که مگر یک شبی آن بند قبا بگشایم

همچو من عقد گشانی نبود در عالم
گر گره ز ابروی آن ترک خطا بگشایم

دوست در خانه فرود آمد و من در بستم
کار بر رخ خصم در بسته چرا بگشایم

مرغ دل باز هوای سر زلفش دارد
گاه آن شد که منش بند ز پا بگشایم

همه آفاق شود مشک فشان گر نفسی
راز گیسوی تو با باد صبا بگشایم

حالیا عزم سفر دارم و را در پیش است
بار بر بسته ندانم که کجا بگشایم

چه گرهها که گشاده شود از کار کمال
گر شبی حلقه آن زلف دوتا بگشایم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.